جدول جو
جدول جو

معنی شتل هاکردن - جستجوی لغت در جدول جو

شتل هاکردن
جر زدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پوست کندن درخت، پوست کندن بعضی میوه ها مثل: گردو
فرهنگ گویش مازندرانی
شخم زدن، شیار کردن، سرشاخه های درخت را هرس کردن، کوتاه کردن شاخه ها، کند کردن لبه ی تیز برخی از اشیا و ادوات به عمد یا به سهو، جوانه زدن، رویش ابتدایی جوانه
فرهنگ گویش مازندرانی
فرا رسیدن شب
فرهنگ گویش مازندرانی
شوهر کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
ورم کردن، درد کردن، دچار تب شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تیز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پس گردنی زدن، ضربت زدن، افروختن آتش
فرهنگ گویش مازندرانی
تا کردن، متورم شدن، ساختن، کنار آمدن، بند انداختن صورت
فرهنگ گویش مازندرانی
پیله کردن، لجاجت به خرج دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
کچ کردن، پیچاندن، منحرف کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
فرزند نامشروع به دنیا آوردن، دم بر نیاوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تحریک کردن، سفت کردن، محکم نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی
خیز برداشتن، ورم کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
بریدن رگ اصلی پاشنه ی پا و از حرکت انداختن طرف مقابل
فرهنگ گویش مازندرانی
سفت کردن، محکم کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
دشت کردن، مسطح کردن، اولین وجه دریافتی از کسب روزانه، کشمکش و مرافعه را به اوج رساندن
فرهنگ گویش مازندرانی
کنده شدن زمین و خاک توسط منقار و پنجه ی مرغ، جدا کردن بذر جوانه زده از هم
فرهنگ گویش مازندرانی
پدید آوردن راه در میان برف
فرهنگ گویش مازندرانی
روی گرداندن، مجازا: گریختن و فرار کردن در جنگ و نزاع
فرهنگ گویش مازندرانی
پشتیبانی کردن، رام کردن اسب یا گاو نر، پالانی کردن اسب
فرهنگ گویش مازندرانی
چپاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
چپاندن، مچاله نمودن، روشی در دوشیدن گاو که جهت آرام نگه داشتن حیوان، گوساله را
فرهنگ گویش مازندرانی
خیس کردن، کسی را بی اندازه خسته کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
مسیر را عوض کردن، تغییر مسیر
فرهنگ گویش مازندرانی
تخته کردن چوب
فرهنگ گویش مازندرانی